علی نصیریان
علی نصیریان متولد ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ در تهران، بازیگر و نمایشنامه نویس است. بسیاری از آثار مطرح سینمای ایران مزین به هنر بازیگری وی است.
نصیریان فارغ التحصیل هنرستان هنرپیشگی است که با الگوی درسی کنسرواتوار هنرهای دراماتیک پاریس در ایران دایر شده بود. وی همچنین نشان درجه یک هنری معادل دکترا دارد.
سالهای اول زندگی
سالهای اول زندگی استاد نصیریان را از زبان خودش در مصاحبههایش آوردهایم:
«من در محله شاپور تهران رشد کردم. دوره ما پر بود از نقالی در قهوهخانهها و تعزیه در تکایا. البته به خاطر بافت سنتی و سابقه مذهبی خانواده، همراه پدرم زیاد به مراسم تعزیه میرفتم و همان فضا مرا به بازیگری علاقهمند کرد. گاهی همانهایی را که در تعزیه دیده بودم در خانه اجرا میکردم و احساس میکردم که این کار و تقلید کردن آن بازیها چقدر حالم را خوب میکند. یکجورهایی برای خودم تمرین بازیگری میکردم و چون به آن علاقه داشتم و نوع بازی تعزیه را از نزدیک میدیدم، بیشتر دوست داشتم این کار را انجام دهم.»
با مشایخی و انتظامی
«اواسط دبیرستان بود که خواستم جدیتر به این علاقه بپردازم و همراه یکی از دوستانم برای بازی در تئاتر اقدام کردم. بعد از مدتی هم با چند دوست دیگر در دبیرستان، یک گروه نمایش راه انداختیم که شاید جالب باشد بدانید که وقتی کارمان کمی رونق گرفت افرادی مانند جمشید مشایخی و عزتالله انتظامی هم به ما ملحق شدند و کارهای زیاد و خوبی را با هم اجرا کردیم.»
شروع فعالیت
همزمان با درس دبیرستان، در کلاس «جامعه باربد» در خیابان لاله زار هم اسم مینویسد. این کلاس را اسماعیل مهرتاش در سال ۱۳۰۵ راه انداخته بود و در آن موسیقی، تئاتر و ادبیات درس می داد.
کتاب «هنر تئاتر» را خواند. این کتاب که اولین کتاب آموزشی تئاتر در ایران بود، تصمیم نصیریان را نهایی کرد. او در کلاس تئاتر سعدی که همسر عبدالحسین نوشین آن را اداره میکرد هم شرکت میکرد، بعد از کودتای ۲۸ مرداد، تئاتر سعدی بسته شد. نصیریان به «هنرستان هنرپیشگی» رفت، جایی که طبق الگوی درسی کنسرواتوار هنرهای دراماتیک پاریس ساخته شده بود. نصیریان در دوره ۳ ساله این مدرسه بود.
اولین نمایشنامه
در سال ۱۳۵۵ اولین نمایشنامه زندگی اش را نوشت. «افعی طلایی» که با الهام از قصه «داش آکل» نوشته شده بود را خودش هم سال بعد روی صحنه برد و کارگردانی کرد. در همین سال در اداره هنرهای دراماتیک وزارت فرهنگ استخدام می شود. وی در سال ۱۳۳۵ جایزه نخستین مسابقه نمایشنامهنویسی را برای نمایش «بلبل سرگشته» دریافت کرد.
ورود به تلویزیون و سینما
تلویزیون از اداره هنرهای دراماتیک وزارت فرهنگ، برای نمایشهای زنده تلویزیونی دعوت میکند. سرپرست یکی از شش گروه تئاتری که این اداره به تلویزیون معرفی میکند، نصیریان است. در سالهای بعد او و تیمش ۵۰ تئاتر تلویزیونی بازی میکنند.
علی نصیریان استاد بیبدیل بازیگری با بازی در نقش «مش اسلام» فیلم «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی به سینما وارد میشود.
«در سال 42 بود که نمایشی به نام «گاو» را که از نوشتههای غلامحسین ساعدی بود در تلویزیون به صورت زنده اجرا کردیم که چند سال بعد غلامحسین ساعدی گفت داریوش مهرجویی مشغول نگارش فیلمنامهای با همین موضوع و همین نام است و میخواهد کاری جدید در سینما بسازد و گروه ما برای بازی در این فیلم سینمایی دعوت شد و فیلم سینمایی « گاو » شکل گرفت. من آن زمان 34 سال سن داشتم و جالب است که برای این فیلم نه قراردادی داشتیم و نه دستمزدی گرفتیم.»
مرد هزارنقش سینمای ایران
سهم نصریان در ساخت شخصیتهای متفاوت فراتر از ارائه ساده نقش یا «بازی» در قالب آنهاست، او خالق است، آفریننده نقشها و آدمهایی که نمایشیاند اما باورشان میکنیم، مردمی با همه پیچیدگیها و پیدا و پنهانی که گاه ما را فریب میدهند اما با خود همراه میکنند. عجیب نیست محدوده نقشهایی که او بازی کرده از «هالو»ی «آقای هالو» تا «قاضی شارح» سریال «سربداران» گسترده است؛ یکی از اسمش پیداست که گیجتر و ساده لوحتر از آن است که بخواهیم حماقتش را تفسیر کنیم و دیگری شیادتر و خلاقتر از آن که تصور میکنیم.
«مستر فرحان» فیلم «ناخدا خورشید» کجا و راننده پیر «بوی پیراهن یوسف» کجا؟ ابوالفتح خان با جیران در «هزاردستان» کجا و مظفرالدین شاه فیلم «کمال الملک» ، آن ساده لوح و ابله تمام عیار کجا؟
ولی کدام را باور نمی کنید؟ کدام را پس می زنید و فکر می کنید که او واقعی نیست و قلابی است؟ همه آنها مردانی هستند با رویه خوب و بد. همراه سویه های تاریک و روش، معصوم و جانی. انگار گرگ و گوسفند کنار هم اند. اصلا در یک قالب اند، در یک کالبد. چنین نقش هایی بیش از هر چیز، نیاز به پذیرش و باور بازیگر دارد. به این که فکر می کند و ایمان بیاورد که با «آدم» طرف است و این آدمیزاد حتما همانی نیست که نشان می دهد.
پیر فرزانهی این سالها
در این سال ها آنچه که نصریان عرضه می کند به قالب «پیر فرزانه» بیشتر نزدیک است؛ پیرمردی که حتی در کارهای خطا و باطلش هم خیری نهفته است و تماشاگر هرگز از او متنفر نمی شود. دارم از منفی ترین شخصیت هایی که بازی کرده حرف می زنم، از خاخام «شکارچی شنبه»، از نعمت «جزیره آهنی»، از مستوفی «دیوانه از قفس پرید». از آنهایی که بدترین کارهای ممکن را در حق باقی مردم انجام می دهند.
اما چنان به نیت خیر خودشان باور دارند که تماشاگر شک می کند نکند حق با او باشد که شاید اعمال او آن قدرها هم بد و منفور نباشد.
تئاتر ایرانی مدیون نصیریان
اگر اهمیت علی نصریان را محدود به بازیهایش کنیم، به او جفا کردهایم. نصریان اولین کسی است که تئاتر ایران را از چنگال رمانتیسیسم قرن نوزدهمی بیرون میآورد، از تکلف گفتار و لباس و بازیها خارج میکند و به متن جامعه، به زبان عادی و محاوره و واقعی رجوع میکند.
عبدالحسین نوشین فرد مهمی در نمایش است، درست مثل شاهین سرکیسیان ولی آن کسی که توانست به تئاتر هویتی ایرانی ببخشد و در عین بومی بودن، عناصر مدرن را در آن بگنجاند، علی نصریان است؛ اوست که برای اولین بار سراغ هدایت میرود و از زبان او، از گفتار و لحن او کمک میگیرد و نمایشنامه مینویسد. اوست که به جای محدود شدن به زبان کوچه بازاری یا تکلف متون ترجمهای را به زبان ادبی هدایت که پاکیزه و فصیح است، ارجاع میدهد. اگرچه تاثیرپذیری او در حد زیان نمیماند و به تلخی و ناکامی آثار هدایت هم اشاره میکند.
حلقه وصل بین نمایش کوچه بازاری و تئاتر روشنفکری
علی نصریان بیش از همه تلاش میکند تا از نمایش سنتی ایرانی استفاده کند و در قالب دراماتیک امروزی و شیوههای مدرن نمایشنامهنویسی از آنها بهره ببرد. کاری که او در «بنگاه تئاترال» با نمایش تخت روحوضی میکند شگفت انگیز است استفاده او از «سیاه» در نمایش «سیاه» و معرکه گیری در «افعی طلایی» (که اقتباسی از داش آکل هدایت است) فوق العاده جذاب و در عین حال نوآورانه است.
او نمایشی بازاری و به ظاهر مبتذل را بالا میکشد و به صحنههای تئاتر روشنفکری میآورد، آن را برای مخاطب فرهیخته دیدنی میکند و انگار حلقه وصلی می شود بین دو تفکر.
مسعود کیمیایی هیچ وقت به من پیشنهاد همکاری نداد
بازیگر سریال هزاردستان درباره همکاری نکردنش با مسعود کیمیایی در طول این سالها گفت: «هیچ وقت پیشنهادی از مسعود کیمیایی به من نشد که اگر کرده بود حتما مطالعه میکردم چون کیمیایی آدم کمی نیست. این اتفاق درباره آقای بیضایی هم افتاد و هیچ وقت با هم کار نکردیم.»
جواب رد به مهرجویی
کمتر کسی است که به پیشنهاد داریوش مهرجویی نه بگوید به خاطرآنکه فکر میکند نقش چیزی برای عرضه ندارد. نصریان پیشنهاد بازی در «اجاره نشینها» را رد کرد چون به نظرش نقش جای کار نداشت.
سریال شهرزاد
«شهرزاد» سریالی است به کارگردانی حسن فتحی، با این که اسم شخصیت شهرزاد، روی آن است، ولی متوسل به قصه بزرگ آقاست که نقش آن را استاد علی نصیریان بازی میکند. نصیریان میگوید:
«من متولد 1313 هستم. به نوعی دورهای را که ماجرای سریال شهرزاد در آن میگذرد به خوبی به چشم دیدهام و در آن روزها یک نوجوان بود. به هر حال داستان شهرزاد در سالهای دهه 30 میگذرد و یکجورهایی مرا به دوران نوجوانی خودم و آن سالهای مهم و حساس تاریخی برگرداند. البته من هرگز اهل سیاست نبودم و علاقه اصلی من همواره بازیگری بود.»
وی درباره عدم حضورش در فصل دوم «شهرزاد» نیز گفت: قصه تمام شده بود. بزرگ آقا آدمی کنشگر و فعال و قدرتمند بود و از یک جایی به بعد جایگاهی نداشت. ادامهاش اگر میخواستم باشم باید خاطره و فلاش بک باشد که مطلوب من نبود و برای همین از آقای فتحی عذرخواهی کردم.
کاراکتر تلخ، چشمهای باهوش
نصریان کم حرف است، کمتر در مجالس هنری حاضر می شود، تلخ است و کم دیده میشود، اهل بروبیا و سخنرانی و سروصدا نیست. آرام و بی صدا کار میکند و مثل یک موج بلند دریا، هر از گاهی سر به آسمان میکند و دوباره پایین میآید. بخشی از درونگرایی و پیچیدگی بازیهایش به شخصیتش بر میگردد همانطور که اندوه بیشتر آنها ناشی از وجود خود اوست. اگر بگوییم که او مرد اندوهگینی است بیراه نگفتهایم، تلخی او مستمر است، از ته قلبش نشأت میگیرد و در هر نقشی، حتی در کمدیترین آنها سرریز میکند.
میگویند چشمها پنجرههای روحاند و چشمهای علی نصریان قادر است هر بار ما را برابر یک روح تازه قرار دهد. یک بار امیر پوریا در مقالهای (مجله فیلم، بزرگداشت نصریان) توضیح داد که چطور کشیدگی چشمهای نصریان با هوش وی ارتباط دارد و این بازیگر در «آقای هالو» یا پرهیز از نگاههای موذیانه آن را خفیف کرده و در مقابل در «گرگها» یا «ناخدا خورشید» به آن پروبال داده تا وجه خباثت و شیطنت آنها را پروبال دهد. او با ترکیب این نگاهها و خندههای از ته دل یا لبخندهای معصومانه چیزی میسازد که ما را به واقعیت نقش میرساند.
چهره ماندگار
علی نصیریان در سال 1381 در اولین دوره انتخاب چهره های ماندگار، به عنوان چهره ماندگار عرصه هنر معرفی می شود و در سال 1384 نشان درجه یک فرهنگ و هنر را از رئیس جمهور وقت می گیرد. در سال ۱۳۹۴ هم نشان سرو هنر را دریافت کرد.
بازیگر نباید الکل بخورد و به میهمانی برود
نصیریان به مسائلی که باید یک بازیگر آنها را رعایت کند اشاره کرد و گفت: «مسئله وقتشناسی یکی از پرنسیبهای کار ما است درحالی که ما پرنسیبهای زیادی داریم که باید رعایت کنیم؛ یک بازیگر باید خواب کافی داشته باشد، باید رژیم خاص غذایی داشته باشد، نباید الکل بخورد یا نباید مواد مخدر مصرف کند، نباید میهمانی برود یا سیگار بکشد اما متاسفانه خیلی از این پرنسیبها رعایت نمیشود و فکر میکنند بازیگری کار سادهای است.»